او یك لحظه به این فكر نكرد كه نفر آخر است

 

این یک واقعیت بسیار جالب است ....یا تا آخرش بخونید یا اصلا نخونید

استادیوم مملو از تماشاچی بود و جمعیت با وارد شدن دوندگان، شروع به تشویق كردند.

 رقابت نفس گیر شده بود و دونده شماره ... چند قدمی جلوتر از بقیه بود

 بالاخره دونده شماره ... نوار خط پایان را پاره كرد. استادیوم سراپا تشویق شد.

 فلاش دوربین های خبرنگاران لحظه ای امان نمی داد و دونده های بعدی یكی یكی از خط پایان گذشتند

در طول مسابقه دوربین ها بارها نفراتی را نشان داد كه از ادامه مسابقه منصرف شدند و از مسیر مسابقه بیرون آمدند.

به نظر میرسید كه آخرین نفر هم از خط پایان رد شده است

. اما...            بقیه در ادامه مطلب......

ادامه نوشته

پیشه خدات مقبول باشی بهتره یا پیشه.......؟؟؟؟؟؟

 

امام رضا (ع)

کسی که فقیر مسلمان را ملاقات نماید و چنانچه بر اغنیا سلام می کند بر او سلام نکند روز قیامت خدا را در حالی که بر او خشمگین است ملاقات می کند.

 

پست - مقام - پول - ثروت تا کی می تونه واسه آدم احترام بیاره؟؟؟؟؟؟

پیشه خدات مقبول باشی بهتره یا پیشه.......؟؟؟؟؟؟

وقتی شیشه فقیر باشد، دیگران را می‌بیند

 

روزی جوان ثروتمندی نزد استادی رفت و گفت:

 

 عشق را چگونه بیابم تا زندگانی نیكویی داشته باشم؟

 

استاد مرد جوان را به كنار پنجره برد و گفت: پشت پنجره چه می‌بینی؟

 

مرد گفت: آدم‌هایی كه می‌آیند و می‌روند و گدای كوری كه در خیابان صدقه می‌گیرد.

 

سپس استاد آینه بزرگی به او نشان داد و گفت: اكنون چه می‌بینی؟


مرد گفت:...........         بقیه در ادامه مطلب

ادامه نوشته

وقتی خرم ......

وقتی خرم دیگه نمیبینم دختر۱۲ساله ای رو که توی خیابون با اون ارایشه عجیب سعی میکنه بگه من ۲۰ سالمه تا بتونه نظره پسری رو که میخواد جلب کنه.

وقتی خرم دیگه نمیبینم خونه ای رو که ۱۷ میلیارد قیمتشه وبرای ساختنش خیلی از حق ها رو زیر پا گذاشته و روی درش با خطی زیبا نوشته بسم الله الرحمن الرحیم!!

وقتی خرم دیگه نمیبینم مادری رو که به خاطره فقر خود سوزی کرد تا بدبختی بچه هاشو نبینه.

وقتی خرم دیگه نمی شنوم مردی که گفت:من به جز محارمم به همه نظر دارم!

وقتی خرم فقط میتونم به این فکر کنم که شمسی خانوم چه گردنبند گرونی خریده بود.یا اینکه حاج اقا دیروز از مکه اومد و همه رو هتل پارس دعوت کرد و نفری ۱۰میلیون پول غذا داد.عجب مرد با خداییه!!!

وقتی من خرم دیگه این افکار منفی رو ندارم وخیلی خوشبختم!!

 

    کسی که در بیرون از خانه خود را عاقلتر از محیط خانه نشان دهد،

 

 احمقی بیش نیست ...

 

                                بیش از حد عاقل بودن کار عاقلانه ای نیست

نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد

 

 نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد

 نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت

 ولی بسیار مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد

 گلویم سوتکی باشد به دست طفلکی گستاخ و بازیگوش

 و او یک ریز و پی در پی دم گرم خودش را بر گلویم سخت بفشارد

 و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد

 بدین سان بشکند دائم

 سکوت مرگبارم را

                            دکتر شریعتی

اين يعني ايمان

 

  روزي روزگاري اهالي يه دهكده تصميم گرفتند

 تا براي نزول باران دعا كنند,

 در روز موعود همه مردم براي مراسم دعا در محلي جمع شدند

 و تنها يك پسر بچه با خودش چتر آورده بود

                                                     و

اين يعني ايمان

خدایا گریه نکن

 

 هوا گرفته بود..........

                  باران می بارید........

کودکی آهسته گفت:

                  خدایا گریه نکن درست میشه

 

گاهی خداوند درها را می بندد و پنجره ها را قفل می کند

 

                                             زیباست که فکر کنیم .....

 

 شاید بیرون طوفان می آید و او می خواهد از ما محافظت کند.

 به هر قیمتی

 

   ما آمده ایم تا با زندگی کردن قیمت پیدا کنیم

 

                                                              نه اینکه....

 

                                               به هر قیمتی زندگی کنیم !!! 

بیهوده زیستن

 

ساعتها را بگذارید بخوابند ... بیهوده زیستن را نیازی به شمردن نیست . . .

                                     

                                                       (دکتر شریعتی)

سنگ مصیبت

 

           ای دوست نزن زخم زبان جای نصیحت 

                                                   بگذار ببارد بر سرم سنگ مصیبت

کسی یار کسی نیست !!!!!!

 

 بیهوده مکن عمرگران صرف رفیقان

عمرصرف کسی کن که دلش مال تو باشد

امروز کسی محرم اسرارکسی نیست

 ما  تجربه کردیم کسی یار کسی نیست .

چرا؟؟؟؟؟؟

 

چه شد پنجره شوق چرا بسته شدی ...

 شاید از هم نفسی با دل ما خسته شدی ؟!

 سزای من چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 

............ الان تقریبا ده روز از اهانت بزرگ به قرآن میگذره ...............

 

اونا آتیش به چند برگه زدند......

 

ولی من چی کار می کنم؟؟؟؟؟؟؟؟

 

با این حجاب افتزاحم (بلد نبودم چه جوری نوشته میشه!!)

هر روز قرآن رو زیر پام له می کنم

 

با غرور راه رفتنم.....

هر روز قرآن رو زیر پام له می کنم

 

با.........

هر روز قرآن رو زیر پام له می کنم

 

کاش دیگه این کار رو نکنم.......

سعی کنید. 

 

 

 

آدم وقتی فقیر میشه خوبیهایش هم حقیر میشه

 

 اما کسی که زر دارد یا زور دارد عیبهایش

 

هم هنر دیده میشوند و چرندیاتش هم حرف حسابی

 

بحساب می آیند!!

 

 

ترجيح ميدهم با كفشهايم در خيابان راه بروم و به خدا فكركنم

 

 تا اين كه در مسجد بشينم و به كفشهايم فكر كنم.......

موافقم!!!!!!!!

 

از درد سخن گفتن و از درد شنیدن
                                           با مردم بی درد ندانی که چه دردیست؟!!


هر وقت توی زندگی به یه در بزرگ رسیدی که روش یه قفل بزرگ بود نترس و نا امید نشو!!! چون اگه قرار بود باز نشه جاش یه دیوار میذاشتن


نوکرتیم خدا........

                                  بقیه در ادامه مطلب........

ادامه نوشته

جملات كوتاه انگيزشي

 

* با استعداد متوسط اما پشتكار متوسط به هر چه بخواهيد مي رسيد.

* اگر در كارها جديت به خرج ندهيد بي استعدادترين افراد مصمم و با اراده از شما پيشي مي گيرند.

* كارتان را آغاز كنيد توانايي انجامش به دنبال مي آيد.

* خداوند به هر پرنده اي دانه اي مي دهد ولي .......

ادامه نوشته

ما چهار دختر ايراني هستيم كه نبايد اين جا باشيم.....(خاطره ای از دفاع مقدس)

 

 معصومه ، فاطمه ، حليمه و مريم چهار اسير زن هستند كه در زندان الرشيد بغداد بودند كه براي رسيدن به خواسته خود .....

بقیه در ادامه مطلب........

ادامه نوشته

اگه ما جای اونا بودیم چی کار می کردیم؟؟؟؟؟؟

 

توی این عصری که همه چی به اختیار خودمان است ، حیا و عفاف خود را به هر قیمتی داریم می فروشیم؟!! ......ولی حالا خاطره یه زن رشید در سال های دفاع مقدس رو بخونید....

بقیه در ادامه مطلب.........

ادامه نوشته

او تنها کسی بود که من دعاهایش را مستجاب کردم

کشتی در یک سفر دریایی در میان طوفان در دریا شکست و غرق شد و تنها دو مرد توانستند نجات یابند و شنا کنان خود را به جزیره کوچکی برسانند. دو نجات یافته هیچ چاره ای به جز دعا کردن و کمک خواستن از خدا نداشتند. چون هر کدامشان ادعا می کردند که به خدا نزدیک ترند و خدا دعایشان را زودتر استجاب می کند، تصمیم گرفتند که ..........

بقیه در ادامه مطلب.....

ادامه نوشته

ترس نشان ترسو بودن نيست

 

هنگام گلوله باران وحشيانه  نولون, ناپلئون جوان مثل يک ني در باد مي لرزيد.سربازي او را به اين حال ديد, به هم قطارانش گفت: نگاهش کنيد, دارد از ترس مي ميرد.
ناپلئون پاسخ داد: بله, مي ترسم. اما به جنگيدن ادامه مي دهم. اگر نصف من مي ترسيديد, مدت ها پيش فرار کرده بوديد.
استاد مي گويد: ترس نشان ترسو بودن نيست. ترس مي گذارد در برابر موقعيت هايزندگي, شجاع و متين باشيم. کسي که ترس را تجربه مي کند- و با وجود اين ترس, بي آنکه مرعوب شود به راه خود ادامه مي دهد ، شجاعت خود را ثابت مي کند. اما کسي که به شرايط دشوار تن مي دهد بي آنکه خطر را به حساب بياورد, تنها بي مسئوليتي خود را ثابت مي کند.

وقتي فرصتي در اختيارمان قرار مي گيرد, چانه نزنيم

 

در روم باستان, گروهي پيش گو به نام  سيبل ها 9کتاب در باره آينده امپراتوري روم نوشتند.کتاب ها را نزد  تيبريوس بردند.
امپراتور پرسيد: قيمت اين کتاب ها چقدر است؟
سيبل ها پاسخ دادند:صد سکه زر.
تيبريوس خشمگينانه آنها را از خود راند.
سيبل ها سه کتاب را سوزاندند و برگشتند و به  تيبريوس گفتند: هنوز هم صد سکه زر مي ارزند.
تيبريوس خنديد و امتناع کرد: چرا بايد براي شش کتاب بهاي نُه کتاب را ميپرداخت؟
سيبل ها سه کتاب ديگر را هم سوزاندند و برگشتند و گفتند: هنوز هم صد سکه زر مي ارزند.
تيبريوس تسليم کنجکاويش شد و تصميم گرفت آن ها را بخرد. اما تنها مي توانست بخشي از آينده امپراتوري اش را بخواند.
استاد مي گويد: يک نکته مهم در زندگي: وقتي فرصتي در اختيارمان قرار مي گيرد, چانه نزنيم

وقتي فردايي ندارم، نگه داشتن اين زندگي چه فايده‌اي دارد؟

 

دو روز مانده به پايان جهان تازه فهميد كه هيچ زندگي نكرده است تقويمش پر شده بود و تنها دو روز، تنها دو روز خط نخورده باقي بود پريشان شد و آشفته و عصباني نزد خدا رفت تا روزهاي بيشتري از خدا بگيرد. داد زد و بد و بيراه گفت.خدا.....

بقیه در ادامه مطلب......

ادامه نوشته

بهترين شمشيرزن کی می تونه باشه؟؟؟؟؟؟؟

 

جنگجويي از استادش پرسيد: بهترين شمشيرزن کيست؟
استادش پاسخ داد: به دشت کنار صومعه برو. سنگي آنجاست. به سنگ توهين کن.
شاگرد گفت: اما چرا بايد اين کار را بکنم.سنگ پاسخ نمي دهد.
استاد گفت: خوب پس با شمشيرت به آن حمله کن.
شاگرد پاسخ داد: اين کار را هم نمي کنم. شمشيرم مي شکند.و اگر با دست هايم به آن حمله کنم, انگشتانم زخمي مي شوند, و هيچ اثري روي سنگ نمي گذارند. من اين را نپرسيدم. بهترين شمشيرزن کيست؟
استاد پاسخ داد: بهترين شمشيرزن به آن سنگ مي ماند, بي آنکه شمشيرش را از غلاف بيرون بکشد, نشان مي دهد که هيچ کس نمي تواند بر او غلبه کند

تو خدا را داري

تو که در باور مهتابي عشق
*?*
رنگ دريا داري
*?*
فکر امروزت باش
*?*
به کجا مي نگري
*?*
زندگي ثانيه ايست
*?*
وسعت ثانيه را مي فهمي
*?*
مي شود مثل نسيم
*?*
بال در بال چکاوک
*?*
بوسه بر قلب شقايق بزنيم
*?*
بودنت تنها نيست
*?*
و من آرامش چشمان تو را

دعا کنیم مرد غروب جمعه                         خاکشونو دوباره پس بگیره...

 گله ی کرکسا بازم رسیدند                       انگار جنازه های تازه دیدند

 به اسم هم میاد یه جای نزدیک                 باز نفس یه ملت رو بریدند

 صلح اونا در حد یه نماده                           یعنی یه ملیون لشکره پیاده

هر جا ببینیم یه کم اختلافه                        از ته این غیرتشون غلافه

دو تا مثلث روی هم می خوابن                   اسم یه شهره تازه روش میذارن

دو تا مثلث یعنی ترس و زندون                   دشمن بچه ها لبای خندون

می گن کمین کرده تو این حوالی                اوشون غشی کرده با خوش خیالی

خیمه زدند یه شهر و دشت زیتون               غنچه ها رو کندند با چنگ و دندون

آی آدما پاشین که خیلی دیره                    مزرعه ی زیتون داره میمیره

دعا کنیم مرد غروب جمعه                         خاکشونو دوباره پس بگیره...

ای جوانان بیایید که هوشیار شویم

ای جوانان بیایید که هوشیار شویم

                                             سعی و کوشش بکنیم و همه پرکار شویم

منفعت نیست که مردابی و راکت باشیم

                                              پای دنیا نگذارید بپوسد دلمان

تا که بر باد شود خرمن هر حاصلمان

                                               دشمن آن جاست بیایید مراقب باشیم

همه آماده بمانیم و مواظب باشیم

                                            ای جوانان همه باید گل بی خار شویم

ضعف و سستی نکنیم و همه هوشیار شویم

                                           باید از جامعه مان سایه ی سستی برود

تا که امنیت این جامعه تضمین بشود